تو...
تنها حس احمقانه ای هستی که از تکرار آن خرسندم!!!!
یکی میره خارج، یه موتور میدزده، صاحبش دادمیزنه: NO NO، یارو میگه :نو یا کهنه من میبرمش
لب دریا.... دست تو دست عشقت.... قدم زنون..... عجب خیال محالیست در کنار او بودن......
به بعضیا باید گفت :یه خورده راست بگو ببینم بلدی.
سال ها گذشت و ما همچنان شاهد عکس های دوستان با عینک افتابی در سالن و اتاق خواب هستیم. :-))))))))
نمیدونم چه حکمتیه که هم بیکارم هم وقت نمیکنم به هیچ کاری برسم :-| :-| :-|
به سلامتی همه ی اونایی که جرات دارن میگن دیگه نمیخوامت! نه اونهایی که میگن :میدونی؟ تو لایق بهتر از منی.
احساس سوختن به تماشا نیست......
بسوز تا بدانی چه میکشم......
بابام اعتراف کرد منو تو بچگی خیلی زده ولی خیلی دستِ بزنی نداشته
منم یدفه گفتم :خدا خرو شناخت شاخش نداد
الان چیزی نشته فقط شکستگی سرم درد میکنه با انگشتم که قطع شده
گودزیلامون ۸ سالشه رفته بود پیش دکتر. بهش یه آمپول زده. برگشته خونه بهش میگم چطوری؟ میگه هیچی رفتیم دکتر باسنمو پنچر کرد برگشتیم.
رفتم بقالی میگم :بستنیتون پاکه؟ میگه :پ ن پ نجسه
دنیا فهمید خیلی حقیر است
وقتی گفتم :یک موی تو را به او نمیدهم...
بی تو حتی باران هم بوی تشنگی می دهد...
انقدی که من منتظر توت فرنگی بودم تا بیاد منتظر جواب کنکور نبودم
حالام که باید بشینم تا فصل گوجه سبز بیاد...
دوست دارم با تو باشم، مثل زمین و آسمان
دور از هم و باهم،
همیشه، همواره، مهربان...
تعداد صفحات : 19